«خان? دوست کجاست؟» در فلق بود که پرسید سوار.
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخ? نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت ::
« نرسیده به درخت
کوچهباغیست که از خوابِ خدا سبزتر است
و در آن عشق به انداز? پرهای صداقت آبی است.
میروی تا تهِ آن کوچه که از پشت بلوغ، سر به در میآرد ،
پس به سمتِ گلِ تنهایی میپیچی ،
دو قدم مانده به گل ،
پای فوار? جاویدِ اساطیرِ زمین میمانی
و تو را ترسی شفاف فرا میگیرد.
در صمیمیّتِ سیّالِ فضا خشخشی میشنوی ::
کودکی میبینی
رفته از کاجِ بلندی بالا، جوجه بردارد از لان? نور
و از او میپرسی:
« خان? دوست کجاست؟ »
شعر از ؛ زنده یاد سهراب سپهری.
منبع ؛ از دفتر حجم سبز.
آدرس کانال تلگرام مجله آرامش :: https://telegram.me/magaramesh
پایان.